ایـن سـر ریحانه زهراست بالای سنان
وامصیبت الامان
با لب عطشان جدا شد بر لب آبِ روان
وامصیبت الامان
اهـل عـالم بـوی خـون می‌آید از خاک حسین
عاقبت نقش زمین شد جسمِ صد چاک حسین
نیــــزه قــاتـل کجــا و سینـه پــاک حسین
می‌کنـد زهـرا تماشـا بـا دو چشم خـون فشان
وامصیبت الامان
مـادر سـادات یا زهـرا خدا صبـرت دهد
بـاز آمـد ظهر عـاشورا خـدا صبـرت دهد
گشته بر پا محشر کبری خدا صبرت دهد
بـر حسینـت در کنــار قتلگه قرآن بخوان
وامصیبت الامان
اهل عـالم لالــه لیلا کجـا پرپر شده
در کجا از هم جدا پیشانی اکبر شده
بی‌پسر در کـربلا لیلای غـم‌پرور شده
پیر شد ریحانۀ زهـرا ز داغ آن جوان 
وامصیبت الامان
کودکی لب تشنه جان داده به زیـر خارها
داده جـان در زیـر ضــرب تـازیانه، بارها
از چه شد بـا عتــرت پیغمبر این رفتارها
بهر آل مصطفی خون گریه کن ای آسمان
وامصیبت الامان


دو دریا اشک 1- غلامرضا سازگار