ای یار سفر کرده گل از سفر آوردهی
بر دخترکـت لالـه از زخم سر آوردی
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
ویرانه سـرا روشن گردیده ز روی تو
سوغاتی من گشته رگهای گلوی تو
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
مهمان منی بـابـا جانان منی بابا
گیرم به سر دستت قرآن منی بابا
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
ای دلبــر جـانـانـه بـرگشتـه غـریبانه
کی دیده به ویرانه شمع و گل و پروانه
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
بنشینم و بگذارم لب بر لب عطشانت
یـادآورم از چـوب و از آیـه قــرآنـت
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
یک صورت خون آلود با این همه زیبایی
در این شـب ظلمـانی گـردیده تماشایی
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
ای مـاه چهـل منـزل این منـزل پایان است
هم بر لب تو لبیک هم بر لب من جان است
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
ای عمّه خداحافظ من هم به سفر رفتم
بنگـر چـه غــریبانه همــراه پـدر رفتم
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
ای خونجگرِ دوران، ای در بدرِ صحرا
پیغــام تـو را بـردم بر فـاطمۀ زهرا
مولا ابی عبدالله، مولا ابی عبدالله
مسافران صفر یک - غلامرضا سازگار