ای امیر خفته در خون، پور حیدر
نور چشمان نبی، ای جان خواهر
شاه بیسر ای برادر
جای دارد ابر چشمانم اگر خون ریزد ای جان
کاش میشد شـانه باشم بهر آن زلف پریشان
بر دو چشمانت قسم من غریب و بیکسم
کشتۀ افتاده در صحرا حسینم
بیکفن ای دلبـر زهـرا حسینم
شاه بیسر ای برادر
میروم از پیشت امـا مـانده قلـب مـن کنارت
بـر سـر نـی میدهـی آرامشـم در ایـن اسارت
خصم دونت گرچه برده خیمهگاهت را به غارت
کرده یغما قلـب زینـب را ولـی چشـم خمارت
من سراپا حیرتم شعلهور شد غیرتم
ای امیر خفته در خون، پور حیدر
نور چشمان نبی، ای جان خواهر
شاه بیسر ای برادر
نــام تـو نقـش نگیـن خـواهــر توست
قلب من صد- چاک همچون پیکر توست
شاه بیسر ای برادر