طعمۀ آتش، خانمان یکسو مادران یکسو، کودکان یکسو
چه کنم من و گُلشن بی گل ز غـم گـل و غنچـه و بـلبـل
خدا خدا خدا خدا حسینم رفت
پیکـر بیمـار، بیرمـق مـانده از کتـاب ما، یک ورق مانده
چه کنـم من و گلشـن بیگل ز غـم گـل و غنچـه و بلبـل
خدا خدا خدا خدا حسینم رفت
کس نمینوشد می زپیمانه خفتـه در مقتـل پیـر میخـانه
نه خمـی و نه میکده باقی نه سبو و نه مست و نه ساقی
خدا خدا خدا خدا حسینم رفت
عصمـت اللّهم دانـدی عـالم مـانـدهام تنهـا بیـن نامحـرم
نـه خمی و نـه میکده بـاقی نه سبو و نه مست و نه ساقی
خدا خدا خدا خدا حسینم رفت
هرچه درخیمه بوده غارت شد از عَـدو بَر ما بَس جسارت شد
نه خمـی و نــه میکـده باقی نه سبو و نه مست و نه ساقی
خدا خدا خدا خدا حسینم رفت
فانوسهای اشک 1- علی انسانی