من نخل شکستۀ حسینم
در سوگ نشستۀ حسینم
هم اختـر آسمان عصمت
هم مـاه خجستۀ حسینم
دریا شده تشنهکامِ اشکم
پیغمبر خون، امام اشکم
من سورۀ کوثر حسینم
هـمسنگر مادر حسینم
مـانند عمو، گرهگشایم
والله! قسـم در حسینم
آزاده یتیمـهای صغیـرم
صد قافله دل، بوَد اسیرم
قـرآنِ فتـاده زیر پــایم
هـر چند، غریبم، آشنایم
هـم لالۀ سرخ باغ خونم
هم یاس بهشت کربلایم
با مصحفِ روی لالهگونم
پیغمبـرِ قتلـگاه خـونم
آیینـــۀ روی سیّــدالنـــاس
سر تا به قدم، صفا و احساس
بـوده است همیشه جایگاهم
دامـان حسین و دوش عباس
هـم بوده حسیـن، سرفرازم
هم دخت علی، کشیده نازم
ویرانه، اگر چه جای من بود
عـالم، همه کـربلای من بود
چشـم ملـک از پـی تبـرّک
بـر آبلههای پـای مـن بود
میبود به جنگ اهل بیداد
در هـر نفسـم، هـزار فریاد
خال لب من، شده است، تبخال
از سوز عطـش، زدم پــر و بـال
نیـش ســر خــارهـا، بـه پایم
انـداختـهاند عکــس خلخــال
بر من دف و چنگ، گریه میکرد
کعب نـی و سنگ، گریه میکرد
بــودم بـه حسین، سـر سپرده
کــوه غــم او، بــه دوش برده
هـــر چند کـه دختری صغیرم
یک مرد، چو من، کتک نخورده
رخسار منـوّرم، کبـود است
سر تا سر پیکرم، کبود است
مـن بـودم و قلـب داغدیده
مـن بــودم و قامت خمیده
آن شب که اجل، گرفت جانم
مـن بـودم و یک سـر بریده
سر را روی سینهام، فشردم
در گوشۀ ایـن خرابه، مردم
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار