ای کشتۀ صدپاره تن وای‌حسین وای‌حسین
آیا تویی حسین من؟ وای‌حسین وای‌حسین
حسین من! حسین من! (2)
زخم بدن، پیـرهنت غبـار صحــرا کفـنت
برهنه مـانده بدنت چرا نداری سر به تن؟
حسین من! حسین من! (2)
نیزه شکسته سایه‌ات به سینه‌ات جای سنان
با تو چه کرده ساربان ای مـه صدپـاره بدن؟
حسین من! حسین من! (2)
موی سفید و تن سیـه آمده‌ام به قتلگه
ز حنجـر بریده با خواهر خـود حرف بزن
حسین من! حسین من! (2)
همسفر شهید من! امیـد من! امید من!
سخن بگو سخن بگو، بگو دلم را نشکن
حسین من! حسین من! (2)
مصحف پـاره‌پـاره‌ام! ماه پـر از ستـاره‌ام!
سنگ شده نثار تو به جای یاس و نسترن
حسین من! حسین من! (2)
به قلب داغدیده‌ات جسم به خون تپیده‌ات
ز حنجر بریـده‌ات بگو سخـن بگــو سخـن
حسین من! حسین من! (2)


یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار