قتلگـه گشتـه دارالـزیـاره
زینـب و حنجـر پـارهپـاره
مـاه من گشته غرق ستاره
واحسین واحسین واحسین
روز آل محـمّــد شـب آمد
جـان اهل حرم بـر لب آمد
از حرم اسب بیصاحب آمد
واحسین واحسین واحسینا
مقتـل و ماه در خون نشسته
جمله اعضایش از هم گسسته
سـایبان سنگ و نیزه شکسته
واحسین واحسین واحسینا
وامصیبــت کــه آن پیکـر پـاک
غـرقه در خـون و افتـاده در خاک
چون گل نسترن گشتـه صدچاک
واحسین واحسین واحسینا
پـردههــای حیـا را دریـدند
از کتــاب خــدا سـر بریدند
خیمههـا را به آتش کشیدند
واحسین واحسین واحسینا
دامـن از اشـک غـم باغ لاله
گم شده یک یتیـم سهسـاله
میکشـد از جگـــر آه و ناله
واحسین واحسین واحسینا
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار