بود دامنم رحل و قرآن سرت
زنـم بـوسه‌‌ها بـر رخ انـورت

سرت کرد بر نی، ره عشق را طی، پدر جان پدر (2)

 

ز هجر تو من روز و شب سوختم
به جـان و دلـم شعلـه افـروختم

چو نی در نوایم، که درد آشنایم، پدر جان پدر (2)

 

تو از داغ دشت بلا آمدی
بـه دیـدارم از کربلا آمدی

در این کلبۀ غم، در این بزم ماتم، پدر جان پدر (2)

 

چـرا ای گلِ یـاس نیلوفری
شده ماه روی تو خاکستری

ز بیداد خولی، تو زار و ملولی، پدر جان پدر (2)

 

مسافران صفر 2 - محسن (حافظی)