ای برادر جان رباب از سفر برگشته است
بهر قبر اصغرش هر طرف سرگشته است
دیده او فرات کودکان است بانگ علی علی بر آسمان است
السلام ای حسین
خیز ای روح کرم بوسه از دختر بگیر
گو به عباست بیا بازوی خواهر بگیر
بده جواب ناز کودکانه مرهم بنه بر زخم تازیانه
السلام ای حسین
گر به پیروزی تمام گشته مأموریتم
بیشتر از صبـر من بوده مسؤولیتم
جانم به لب رسیده تارسیدم به کوی تو ای آخرین امیدم
السلام ای حسین
گر نشد بر پیکرت سایه اندازم حسین
آمدم بـر قبر تو سـایبان سازم حسین
ای سایبان محملم سر تو از شام غم برگشته خواهر تو
السلام ای حسین
خطبه ای خواندم کزان دین نگهداری شده
هر کـلام خطبـه ام بــا دلــم جـاری شده
شد قتلگاه تازه محمل من وقتی سرت آمد مقابل من
السلام ای حسین
بر فراز نیزه شد عقل ها حیران تو
صبر زینب را ربـود نغمه قـرآن تو
قرآن تو خواندی من سکوت کردم نظر به حیّ لایموت کردم
السلام ای حسین
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد