خــوش آمـدی ای سـر بـریده
خونت به چهره، اشکت به دیده
بابا که رگهای گلویت را بریده (2)
با اشک دیده، رویـت بشویم
زخم سرت را، چون گل ببویم
بابا که رگهای گلویت را بریده (2)
لـبهـای خشکت چـرا کبـود است؟
از ضرب دست و چوبِ که بود است؟
بابا که رگهای گلویت را بریده (2)
چشمم یـم خـون، دلم کبـاب است
فرقت شکسته، مویت خضاب است
بابا که رگهای گلویت را بریده (2)
مسافران صفر 2 - غلامرضا سازگار