بوی گل ها از فضا، می رسد با دود و خون
یاد روزی کین زمین، غرق آتش بود و خون
هر طرف نخلی ز پـا افتاده بود
پا و دست و سر جدا افتاده بود
عمه جان زینب (2)
بـر مشـامم می رسـد عمّـه بـوی کربلا
میکنم بـا خـون دل، جستجـوی کربلا
من به صحرا، اشک من بر رخ دوید
در تـکــاپــوی عــزیــزان شهیـد
عمه جان زینب (2)
دست گلچین بشکند، کین جنـایت آفـرید
لاله هـا را پـر شکست، بـاغبان را سر برید
غنچه خونین من اصغر کجاست؟
لاله سـرخم علـی اکبـر کجاست؟
عمه جان زینب (2)
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد