دل شب است و مسافرم از سفر رسیده
به جای سوقـات، بـرایم آورد، سر بریده

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

رسیده امشب، شبِ وصالم، خوشا بحالم
بـدین امیـدم، کـه عمّه امشب کند حلالم 

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

مـرادِ دل را ز حلـق خـونین بگیـرم امشب
بگریم امشب، بخندم امشب، بمیرم امشب

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

ز زلف خونین، گشوده‌ام فرش، برای بابا
خدانگهـدار، کـه می‌کنم جان، فدای بابا

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

به شام ویران، شب غریبان، سحر ندارد
چـرا نمیــرد، رقیّـه دیگــر، پـدر ندارد

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

به پیکر من، به صورت من، بُوَد نشانه
ز کعب نیـزه، ز ضـرب سیلی، ز تازیانه

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

شبی که در ره، عدو ز زینب، مرا جدا کرد
خودم شنیدم به گریه زهـرا مرا صدا کرد

بشام هجران، سحر خوش آمد         پدر خوش آمد، پدر خوش آمد

 

مسافران صفر 2 - غلامرضا سازگار