دیـده گـریان سینه سـوزان کربلا دارالزّیارۀ
خون بگریم خون بگریم یاد جسم پاره پاره
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
مـن گــلاب خـون بیـاد لالـههای چیده دارم
گریه بر هفتاد و دو صیدِ به خون غلطیده دارم
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
ای سـرت بـر نـوک نیـزه قبلــۀ راز و نیازم
خاک غم سجّاده بود و سنگِ کین مُهر نمازم
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
جـامۀ احـرام زینـب رخـت خـونین اسارت
بـا سرشـگ دیـدۀ خود کردهام غسل زیارت
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
آمدم با اشک دیده زخم اکبر را بشویم
دور ایـن دارالزّیارۀ قبر اصغـر را بجویم
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
بر مزارت هدیه کردم از سرشک دیده لاله
بر تـو آوردم سلام از قبـر زهرای سه ساله
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
ای حسین ای بـاغبان دسته گلهای مدینه
باغ عشقت لالهباران گشته از اشک مدینه
ای برادر جان کجائی داد و بیداد از جدائی
مسافران صفر یک- غلامرضا سازگار