ای زیبـاترین ستـارۀ من
ای مصحف پارۀ پارۀ من
ای یار نازنین، بعد از یک اربعین، طفلانت را ببین
مولانا یا حسین (3)
من یک کـربلا غمنامه دارم
سر بر خاک قبرت میگذارم
گویم از کربلا، یا از شام بلا، یا از طشت طلا
مولانا یا حسین (3)
خون در دیده و آتش به سینه
آه از داغ گلـهــای مــدیـنـه
کو گل یاس من، باغ احساس من، قبر عباس من
مولانا یا حسین (3)
ای لب تشنه در خون آرمیده
بین دریـای اشکم را به دیده
از ره رسیدهام، با اشکِ دیدهام، دستهگل چیدهام
مولانا یا حسین (3)
شد سوغات شامم اشک و ناله
در فقـدان زهــرای سـه سـاله
شمع کاشانه سوخت، مثل پروانه سوخت، کنج ویرانه سوخت
مولانا یا حسین (3)
من بودم و اشک و سوز و آهم
تو در طشت زر کـردی نگـاهم
ای بر جانت درود، جرمت آخر چه بود، شد لبهایت کبود
مولانا یا حسین (3)
بود اشکـم بـه چشـم و ناله در دل
در گودال و در زندان و محمل بر دل
چنگم زدند، بر رخ رنگم زدند، بر سر سنگم زدند
مولانا یا حسین (3)
مسافران صفر 2- غلامرضا سازگار