برگشتم از شام بلا حسین جان
بـار دگـر در کـربلا حسین جان
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
بس خوردهام از خصم تازیانه آتش ز قلبم میکشد زبانه
آن شب که در خرابه کربلا شد رقیه هـم از اسـرا جدا شد
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
من شـرح اربعیـن شنیـده بودم کاش این چنین روزی ندیده بودم
آنان که با ششماهه جنگ کردند از مـا پـذیـرایی بـه سنـگ کردند
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
چلّـهنشینــانِ غمــت رسیــــدند کبـوتـرانِ حـــرمت رسیــدند
یک شب به سیری ما غذا نخوردیم چون مادر خود تازیانه خوردیم
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
قربان زخم سینهات حسین جان این تو و این سکینهات حسین جان
آوردهام ربــــاب همســرت را بــر او نشــان ده قبــر اصغـرت را
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
برخیز و بگشا بند محملم را بـرخیز و بگشا بند محملم را
من انقلابت را تمـام کـردم رقیـه را سفیـر شــام کـردم
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
در شام و کوفه انقلاب کردم کاخ ستمگران خراب کردم
من زینبم قـانونگذار عشقم ویرانگر حکـومت دمشقم
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
زخم دل ما جز نمک نخورده طفلی نباشد که کتک نخورده
آوردهام تمــام کـودکـانـت غیر از رقیه طفل خستهجانت
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
رقیّـهات همــراه مـــا نیامد دیگر مپرس از مـا چرا نیامد
راه نفس در سینه تنگ کردند از ما پذیرایی به سنگ کردند
حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
مسافران صفر 2- سیّدرضا مؤید