طی شد چهل روز
شـد اشـک زینب بــا آه و زاری
از دیده جاری
دوباره زینب شد کربلایی با چشم گریان
مظلوم حسین جان
آن کس که بوسه
بـا قـلب خستـه زد بـر گلـویت
آمد به سویت
آمده اکنون با چشم پرخون گریان و گریان
مظلوم حسین جان
باغ خزانت
آمده امّــا بـلبـل نـدارد
یک گل ندارد
در پیش رأست این گل خزان شد در کنج ویران
مظلوم حسین جان
دارم ز داغت
بی تو چگونه آتش به سینه
روم مــدینـه
آسان نباشد از تو جدایی ای روح قرآن
مظلوم حسین جان
روی دل من
از تو مرا جز سوی وطن نیست
یک پیرهن نیست
ای کاش میشد میماندم اینجا ای نور یزدان
مظلوم حسین جان
مسافران صفر 2- محمود تاری (یاسر)