سنگ جفا بر سر ما جای گل و لاله بود
داغ چهـل روزۀ تـو داغ چهـلساله بود
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
کاش همان لحظه که من از تو جدا میشدم
بـا تـن پاک تـو بــه گـودال! فـدا میشـدم
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
جـان اخا همسفر کـربوبلا آمده
خواهر مظلومهات از شام بلا آمده
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
گرچه به قلب و جگرم داغ عظیم تو بود
جسـم کبـودم سپـر طفـل یتیـم تـو بود
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
من کـه ز صحـرای بلا رهسپـرت گشتهام
تو سر نی بودی و من دور سرت گشتهام
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
خنده بـه سوز جگر و اشک روانم زدند
بـا کف و دشنـام، همه زخم زبانم زدند
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
ای همه جا قصۀ محبوب بـه لبهای تو
با چه گنه خصم زده چوب به لبهای تو
یوسف زهرا سلام! آمدم از شهر شام
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار