خدایــا ایــن شــام روز عـزا یـا غروب شب عید قـربان است
زمینِ صحـرای کرب و بلا صحنه صحنه ز خون لاله باران است
ناله کن ای دل تا سحر امشب
آه و واویلا از دل زینب
بنـال ای دخت رسـول خـدا ای حبیبۀ حـق مادر قرآن
که از سنگ و تیغ و تیر و سنان پاره پاره شده پیکر قرآن
ناله کن ای دل تا سحر امشب
آه و واویلا از دل زینب
غبــار صحـرا شـده کفن و آب غسـل تنش اشک پیغمبـر
کنار آن جسم غرقه به خون یک طرف پدر و یک طرف مادر
ناله کن ای دل تا سحر امشب
آه و واویلا از دل زینب
بگردید ای اهلبیت نبی این سیاهی شب دشت و صحرا را
بجوییـد از زیـر بوتـۀ خـار دسته هــای گل بــاغ زهـرا را
ناله کن ای دل تا سحر امشب
 آه و واویلا از دل زینب
رود خـون از گـوش دختـرکی، گشته پـاره مگـر پـردۀ گوشش
غم و درد و رنج بی پدری، اشک و در به دری کرده بی هوشش
ناله کن ای دل تا سحر امشب
آه و واویلا از دل زینب
فلک امشب فکر سوز دل و محو تاب و تب زینب کبراست
مَلَـک چشمش در حـریم سحر بر نماز شب زینب کبراست
ناله کن ای دل تا سحر امشب
آه و واویلا از دل زینب
به موج خون در سیاهی شب، نازنین جسم اشجع الناس است
نگهبـان کـودکان حـرم دخت پـاک علی جــای عبــاس است
ناله کن ای دل تا سحر امشب 
آه و واویلا از دل زینب

 

یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار