دل هر خیمه می سوزد، به احوال دل زینب
که بـر بـاد ستـم رفته، تمـام حـاصل زینب
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا «تکرار»
زنی نبـود که نـالان نیست، همه در آه و واویلا
همه گریان در این صحرا، ولی مجنون شده لیلا
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا «تکرار»
ز بس سیلی زده دشمن، ببین بر طفل و بر رویش
در این صحرا ز غم رویش، شده هم رنگ با مویش
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا «تکرار»
مَپُرس از من ز کعب نی، چها خصم تو با او کرد
ولی سـربسته می گـویم، کبـوتـر را پـرستو کرد
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا «تکرار»
خودم دیدم در این صحرا، عزیزم دست و پا می زد
سنــان بـر پهلـوی او بـود، و زهـرا را صـدا می زد
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا «تکرار»
تو اینجایی و من بی تو، به سر عزم وطن دارم
ز هجده یوسفم با خود، فقط یک پیرهن دارم
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا «تکرار»
یک دم- علی انسانی