خواهر داغدیدهام دست خدا به همرهت
بار بـلا کشیدهام دست خدا بـه همرهت
زخم زبان شنیدهام دست خدا به همرهت
سرو زغم خمیدهام دست خدا به همرهت
یگـانـه دختــر عـلی حسین دیـگر علی
محمل تو در این سفر هماره سنگـر علی
تــو طــایران خستــه را ز آشیـانه میبری
هـــزار کــوه ابتــلا بـه روی شانه میبری
در این سفر ز کعب نی به تن نشانه میبری
بـار امـــانت مــرا بــه تــازیانــه میبری
لحظهبهلحظه خون به دل بهر اسارتتکنم
منتظرم که بـاز هـم کـــوفه زیـارتت کنم
تو کوفه را مُسَخَّر از منطق جـانفزا کنی
به ذوالفقار نطق خود مُعْجِز مرتضا کنی
تو بعد از این حسین را فاتح کربلا کنی
تـو در نماز نـافلـه حسیـن را دعا کنی
دمی که ظلمِ خصم را نطق تو بر ملا کند
سـر بـریدهام تــو را بــر سر نی دعا کند
من کنم افتخارها که چون تو هست خواهرم
تو نیــز فخـر میکنی کـه مـن تـو را برادرم
اگـر چه مـیشود تنـت کبــود مثـل مادرم
قسم بـه جان اکبـرم قسم بـه خـون اصغرم
لشکر فاتح خدا بی تو شکست میخورد
قیـام سرخ کربلا بیتو شکست میخورد
تـو شام را بـه دیـدۀ یزیـد شـام میکنی
تو کار خصم را به یک خطبه تمام میکنی
تـو خواب را به دیدۀ عـدو حـرام میکنی
تو از کنـار طشت زر بـه من سلام میکنی
منم که روز خصم را با تو سیاه میکنم
به زیر چوب خیزران تو را نگاه میکنم
دو دریا اشک 2- غلامرضا سازگار