شـام عـاشوراست، یــا شــام غریبان حسین
آفــرینــش از صـدای واحسینـا پـــر شـده
ماه! خاکسترنشین شـو، آسمان، با من بسوز
شعلـه آتـش بـــر آیــــد از دل آب فــرات
مهـر، از دریــای خـون بگذشته و کرده غروب
نیـزهها شمشیرها کردند جسمش چاکچاک
نیـست آثــاری دگــر از بـوســۀ خون خـدا
همسر خـولی نگـه کـن بـر روی خــاک تنور
بـاغبان وحی، کـو؟ تـا بنگـرد یـک نیــمْ روز
عــالم هستــی شــده سـر در گـریبان حسین
گــوئیا در قتلگه، زهـــراست، مهمــان حسین
کــز تنـور آیـد به گـوشم صــوت قرآن حسین
خونْ جگر دریاست، بر لبهای عطشان حسین
مـاه، تـــابد از فلک بــر جسـم عریان حسین
اسـبها دیگر چـه میخواهند از جـان حسین
جـــای سیلی مانده بـر رخسار طفلان حسین
اشـک غـــربت میچکد از چشمگریان حسین
گشته پـرپـر، ایـنهمـه گل از گلستان حسین
آتـش از روز ولادت در درونــش ریختنـد
«میثم» دلسوخته شد مرثیهخوان حسین
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار