ای پیکـر بـرهنـۀ بی سـر، حسین من آیــا تــویـی عـزیـز پیمبر، حسین من؟
پیـدا نمیکنـم بـه تنـت جای بوسهای جـز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من
بگـذار تـــا زنـــم به گلـوی بـریدهات یـک بوسه بـا نیـابت مـادر حسین من
ای بــر تنـت سلام، جــواب سـلام ده از حنجـر بـریـده بـه خواهر حسین من
زخم تنـت ز حـد تصَــوّر، بــوَد فـزون زخـم دلــت هـزار بـرابــر، حسین من
تــرسم کشند دختـر مظلــومـۀ تـو را او را نگیــر ایـنهمـه در بر حسین من
بـرخیـز و بـر مسـافر شامت، اذان بگو قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من
مـن آن مسـافرم کـه ز خـون گلوی تو کـردم خضاب، جـان بـرادر، حسین من
گر بیتـو میروم سفـر شـام، غم مخور همراه مـاست شمر ستمگـر حسین من
میثـم ز سـوز سینــۀ مـا شعله میکشد
دستش بگیر در صف محشر حسین من
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار