ای شـب عــاشـور شــور آورده ای شعلــه در دریـای نــور آورده ای
ای شـب زیبــای هفتـاد و دو یــار لیلــة الاحیـای هفتــاد و دو یـار
در فضـای سینه، ماهت آتش است اخترانت اشک و آهت آتش است
ای شــریـک سینـه هـای سـوخته تــو شبـی یـا خیمـه ی افـروخته
ذکــر جـانســوزت نــدای العطش گشتـه لبـریـز از صــدای العطش
مـرغ شـب پـر بـاز کن، پر بـاز کن بـــا شــــرار آه مـن پــرواز کـن
پر بزن آنجـا که جـان پــر می زنـد مــرغ روح عاشقـان پر می زنــد
پــر بــزن تــا کعبـه ی قـالـوا بلیٰ تـــا ابـــد بیتوتـــه کن در کربلا
سـوز سقــا را دمـی احسـاس کن رو به سـوی خیمـه ی عبـاس کن
بـــر تـــن بی تاب هــا تـابی ببر از بــــرای تشنگـــان آبـی ببــر
بسکه طفلان راست بر لب، آب! آب! از خجـالت آب هـم گردیــده آب
اشک چشــم اصغــر و آه ربـــاب کــرده امشب قلب دریــا را کباب
دامــن دُردانـه هــــا دریـــای دُر جـام خالـی چشم هـا از اشک پر
از عطـش ذکـر عطـش از یـاد رفت آبـروی آب هــم بـر بــاد رفــت
آسمـان امشب فـرو ریزی به خاک چون دل عباس گردی چاک چاک
مـاه سرگــردان شـوی در آسمـان هم زمیـن آتش بگیــرد هم زمان
کاش از ظلمت شـود عـالـم سیـاه تـا نیــاید شمــر دون در قتلـگاه
صــورت اکبـــر تمـاشــایی شـده مــادرش در خیمـه زهرایی شده
این صـدای گـریه ی پیغمبـر است یـــا مناجــــات علی اکبـر است
آه یــاران ایــن بـود جان حسین لالـــه ی لیـــلا و قـرآن حسیـن
حیف ازاین لاله که پرپر می شـود مثـل گل صـد پاره پیکر می شود
حیف ازاین قرآن که با شمشیـرها آیـه هـــایش را بــود تفسیرها
لیلـة الاحیــای مصبـاح الهداست این شب بیـداری خـون خداست
ای شـب درد و شـب رنـج و ملال از تــو دارم، از تـو دارم این سوال
ظهــر فــردا گـر بیفتـد بـر زمیـن دست هـــای زاده ی ام البنیــن
چون صدای ناله اش آید بـه گوش پرچم او را که می گیرد به دوش؟
کی در آن میــدان علمـداری کند؟ تـــا کـه ثــــارالله را یـاری کنـد
آه آه از قلـــــب زینـــــب آه آه وای بـر فــــردا و امشــب آه آه
تـا بر آیـد شیعـه را آه از نهـاد
اشک «میثم» وقـف ثـارالله باد
یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار