امشب که ظلمت اندود فضای کربلا را
یاران خموش کردند چراغ خیمه ها را
تا مردم بیگانه رفتند دل از گل زهرا گرفتند
حسین عریان، حسین عطشان
وقتی کزان جماعت رفت آن که رفتنی بود
مولا به یـاورانش گفت آن چه گفتنی بود
از سرّ مکتوم سعادت وز راز فردای شهادت
حسین عریان، حسین عطشان
امشب شـب وداع حسیـن و زینبین است
پیوسته ذکر زینب در خیمه یا حسین است
گه میرود در خیمه گاهش تا گیرد آرام از نگاهش
حسین عریان، حسین عطشان
امشب علی اصغر چـون بلبلی خموش است
فردا ز تیر خون بار این غنچه لاله پوش است
امشب ببین گهواره اش را فردا گلوی پاره اش را
حسین عریان، حسین عطشان
اهل حرم که امشب در سجده و نمازید
بهــر علی اصـغـر آبـی ذخیـره سـازید
او تاب بی آبی ندارد از تشنگی جان می سپارد
حسین عریان، حسین عطشان
آید بــرون ز خیمه، گـاهی عزیز زهرا
اطراف خیمه را پاک سازد ز خار صحرا
تا پای کودکان غمگین کمتر شود مجروح و خونین
حسین عریان، حسین عطشان
امشب امیـر لشکـر، عبـاس قهـرمان است
فردا سرش به نیزه، در دست دشمنان است
فدای جانان گشته هستش فتاده در میدان دو دستش
حسین عریان، حسین عطشان
وقت سحر که گردون روی از شفق بشوید
گـویـد حسیـن امــروز اکبـر اذان بگوید
این صبح خونین روز پرواز با صوت اکبر گردد آغاز
حسین عریان، حسین عطشان
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد