به اشک و سوز و مناجات، سر کنید امشب
به شوق مرگ، شب خود سحر کنید امشب

 

به پیش نیزه و شمشیر و تیر و سنگ، همه
به خنـده سینۀ خـود را سپــر کنید امشب

 

نمــاز وتــــر بخــوانیـد و سجــدۀ آخـر
دعا بـه زینـب خـونیـن‌جگـر کنیـد امشب

 

کمـال‌تـان پــر و بــال عـروج‌تـان گشتـه
بـــه قلــۀ ابـدیت سفــر کنیـد امشــب

 

شمـا به مکتـب تــوحید، زنـــدگی دادید
مبـــاد آنکـه ز مــردن حــذر کنید امشب

 

دل شــب اسـت بیــایید دخـت زهـرا را
ز ایستــادگی خــود خبــر کنیــد امشب

 

کنـون کـه آب روان را بــه روی‌تان بستند
ز اشک شـوق، لب خـویش ترکنید امشب

 

اگـر کـه عــاشق دیــدار جـد من هستید
بـه صـورت علـی‌اکبـر نظــر کنیـد امشب

 

جوان من بدنش قطعـه‌قطعـه خواهد شد
رواسـت گـریـه بـه حال پـدر کنید امشب

 

شرار آتـش شعـرش همه ز سـوز شماست
دعـا بــه «میثم» مــا بیشتر کنید امشب


یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار