شب است و با کام خشک و لب تشنه پاس حرم میدهد عباس
گـل سـرخ بــاغ امبنین میشـود بــه حـرم غــربتش احساس
شب عالمسوز عاشوراست
شب قتل یوسف زهراست
شب است و بنشسته دخت علی، درکنار حسین، دیدهاش گریان
دو چشمش بـر حنجـر پسـر فاطمه نگـهـش بــر لـب عطشان
شب عالمسوز عاشوراست
شب قتل یوسف زهراست
حسین امشب تـا سحــر نگهـش بر نمـاز شب اکبرش باشد
رباب امشب بیـن تشنـهلبـان تشنـهتـر ز همه اصغرش باشد
شب عالمسوز عاشوراست
شب قتل یوسف زهراست
چرا امشـب قـاسمبنحسـن از کنــار عمـــو بــرنمیخیزد؟
چرا امشب بر یتیم حسن اشک چشم حسین بر زمین ریزد؟
شب عالمسوز عاشوراست
شب قتل یوسف زهراست
چـرا امشب آب سرخ فـرات از گلـوی حسین گشته شرمنده
نفسهـا از هـرم سـوز عطـش گشتـه در جگرش آه سوزنده
شب عالمسوز عاشوراست
شب قتل یوسف زهراست
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار