ســواره رفتـی و مـن همـرهت پیـاده دویـدم
چـگـونـه دل بـبـرم از تـو ای تمـــام امیــدم
پــس از وداع چنان تـاختی به جـانب میـدان
کـه هـر چـه تنـد دویـدم به مـرکبت نـرسیدم
نفس به سینه فرو ماند و سوخت حنجر خشکم
ز پشت سـر بــه تـو کــردم نگـاه و آه کشیدم
همیـن کــه پیـــرهن کهنــه را ز من طلبیـدی
هـــزار مـــرتبـه مـرگ خـود از خـدا طلبیـدم
هنــوز اشــک وداعم بـه دیــده بــود که ناگه
صــدای ـالۀ "هل مـن معین" به گوش شنیدم
به حیـرتم که نهـم رو به خیمه یا که بـه میدان
فقــط ستـادم و با گـریه پشـت دست گـزیدم
بـه جـان مــادرم ای یــادگــار مـــادر زینـب
تو جـان بـه دست گـرفتی من از تو دل نبریدم
ستــاده ام ســـر راه و دلـــم قــــرار نـــدارد
بیــا دوبـــاره نگـاهـت کنـم حسین شهیــدم
اگـر چه بتی تـو گـریبان صبــر پــاره نـکــردم
هــزار مـرتبـه دل را بـه جــای جامـه دریــدم
مگــر نـه "میثـم" آلـوده ام خـدا نظــری کـن
بـه مهـر آل بــه روی سیــاه و مــوی سپیـدم
یک ماه خون گرفته 2- غلامرضا سازگار