ای تـو آیینـۀ مـن، مـاه دیـرینۀ مـن
دست خود را بگذار، به روی سینۀ من
شکر حـق گـریۀ مـن راهِ تماشا بسته
چه کس این آینۀ فـاطمه را بشکسته
خواهرت را دریاب «تکرار»
ای امید دل من، بسته شد محمل من
رفتـه بـر بـاد فنـا، همـۀ حـاصـل من
چه کنم این همه اطفال به صحرا زده را
چهره خـونین شـده و آبلـه بر پا زده را
خواهرت را دریاب «تکرار»
در پاسخ به زینب (س)
قــافـلــه ســـالاری، بــر همـه غمـخـواری
تــو رَه دور و دراز، پـیـــش رویــــت داری
زینـبـم، جــان تــو و بــاغ گـل پـرپـر مـن
چون تو هم خواهر من هستی و هم مادر من
صبر کن خواهر من «تکرار»
بر سـر نـی سـر من، پـای نِی دختر من
کودکان سینه زنان، نوحه خوان مادر من
بانگ ای وای ز لب هـای یکـایک بشنو
واحسینـا ز لــب خیـل مـلایـک بشنو
صبر کن خواهر من «تکرار»
یک دم- علی انسانی