شد وقت وصال من، عازم به سوی یارم
زینب به حـرم برگرد، جـان تو و بیمارم
احیـاگر عـاشورای منی 
امروز من و فردای منی 
پیمان ز ازل بستیم، همسنگر هم هستیم  «تکرار»

دیدی که چه سان چیده، گلچین همه گل هایم 
صحـرا شـده پُـر دشمـن، مـن یکـه و تنهـایم 
تو باغ من و گلخانۀ من 
تو شمع من و پروانۀ من 
پیمان ز ازل بستیم، همسنگر هم هستیم  «تکرار»

در پاسخ

ای سعی و صفای من، من نیت حج کردم 
ای کعبۀ مـن صبـری، تـا دور تو من گردم 
چون کرده وصیت مادر تو 
بـوسم دَم آخــر حنجر تو 
پیمان ز ازل بستیم، همسنگر هم هستیم  «تکرار»
 

یک دم- علی انسانی