حلقه شده دستی، بر پای مرکب 
بر آسمـان دین، ره بسته کوکب 
دختـر کـه بـا گـریه بگیـرد راه بابا، دارد تماشا 
آه و واویلا واویلا آه و واویلا آه و واویلا «تکرار» 

من نو گل سرخم، بین رنگ زردم 
ای بـاغبان بنشین، دورت بگردم 
وقتی که گردد باغبان بی باغ و تنها، دارد تماشا 
آه و واویلا واویلا آه و واویلا آه و واویلا «تکرار» 

خواهی چرا زینب، ماتم بگیرد؟ 
بـابـا دعـا کن تـا، عمـه نمیرد 
احوال عمه ام در این سوزنده صحرا، دارد تماشا 
آه و واویلا واویلا آه و واویلا آه و واویلا «تکرار»
 

یک دم- علی انسانی