با چشم پر زخون یا ایها الناس
تیر آوردم برون از چشم عباس
من بی علمدار او کشتۀ یار
واویلا، واویلا، آه و واویلا
قرآن مرتضی نقش زمین شد
پـرپـر بـاغ گـل ام البنین شد
صدپاره پیکر بی دست و بی سر
واویلا، واویلا، آه و واویلا
دستی که بوسه زد دست خدایش
کردند با تیـغ کین از تـن جدایش
یا ایها الناس شدکشته عباس
واویلا، واویلا، آه و واویلا
سقـا خیـری ندید از آب دریـا
دریا خون گریه کرد برحال سقا
سقا فدا شد دستش جدا شد
واویلا، واویلا، آه و واویلا
بر دستـه گل های باغ مدینه
سقایی می کند چشم سکینه
با چشم گریان با کام عطشان
واویلا، واویلا، آه و واویلا
ای تشنگان دگـر سقـا ندارید
در خیمه نام آب بر لب نیارید
سقا فدا شد دستش جدا شد
واویلا، واویلا، آه و واویلا
عبـــاس در علقمـــه تنهـــای تنهــا
جسمش چون لاله شد نقش چمن ها
تن پاره پاره دل پر شراره
واویلا، واویلا، آه و واویلا
یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار