ویران شدهام ای اشک آتش زدهای ای آه
بـر لـوح دلم دارم غمنـامۀ ثـارالله
عالم به نوا آمد شبهای عزا آمد
سرزد ز افق خونین این ماه پریشانی
چاووش محرّم شد با شور و نواخوانی
عالم به نوا آمد شبهای عزا آمد
ماهی که در آن زهرا دارد غم فرزندش
در مقتل خون بیند هفتاد و دو دلبندش
عالم به نوا آمد شبهای عزا آمد
ماهی که ز بیآبی پژمرده شود ایمان
بر نیزه سر یاسین صد پاره تن قرآن
عالم به نوا آمد شبهای عزا آمد
ماهی که شود تازه داغ دل پیغمبر
ماهی که شود بسمل بر دست پدر اصغر
عالم به نوا آمد شبهای عزا آمد
ماهی که شهادتها پیمانۀ ایثار است
ماهی که ابوفاضل بیدست علمدار است
عالم به نوا آمد شبهای عزا آمد
فانوسهای اشک 1- جعفر رسول زاده (آشفته)