فـاطمـه! هلال ماتم آمـده عــزا بپــا کن
از جنـان بیا و یک‌دم رو به سوی کربلا کن
آسمانِ چشم مــولا بــر زمین ستاره ریزد
خون به روی خاک مقتل از گلوی پاره ریزد
فاطمه! سرت سلامت (2)
نالۀ «حسین‌حسین» بـه عرش کبریا رسیده
گریه کــن بـه سر بزن، به یاد سرهای بریده
نهر علقمه خون گرید، در غم حسین و عباس
آسمـان گشتـه سیه از ماتم حسین و عباس
فاطمه! سرت سلامت (2)
ماه «اربـاً اربا»ی پیکــر اکبــر حسین است
در زمیــن کــربلا بر نیزه‌ها سر حسین است
اشک فاطمه به دامن می‌چکد ز هر دو دیده
بــوسه می‌زنـد به حلق و صورت و سر بریده
فاطمه! سرت سلامت (2)
همـگی دعـا کنیـد دعـا کنید بـــه جان زینب
می‌رود بــه قتلگـــه ز خیمــه‌گــه روان زینب
نخل ماتم است و اشک و خون ریزد آن شکوفه
دختــر امیــر عـــالم می‌رود بـه شـام و کوفه
فاطمه! سرت سلامت (2)
 

یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار