در خزان گلها، شد بهار ماتم
باران بلا ریخت، از ابر محرّم
طوفان بلا برخاست عالم به عزا برخاست
وای از این مصیبت (2)
مـاهیان دریـا، محـو کربلایند
لالههای صحرا، داغ این عزایند
مرغی که نواخوان است در ذکر شهیدان است
وای از این مصیبت (2)
این لاله رخان بر، عشق حق بنازند
تـا کعـبـۀ دل، در کـربـلا بسـازند
کعبهای که گلگون است سنگ فرشش از خون است
وای از این مصیبت (2)
این قافله را هست، چاووش، ابوالفضل
دارد علـم عشــق، بـر دوش، ابوالفضل
عشق پایبست اوست چشمها به دست اوست
وای از این مصیبت (2)
فانوسهای اشک 3 – سیدرضا مؤید