از اشـکِ چشـم خورشید، لبـریـز، آسمان است
انگـار آسمان هم از دیـده خــون‌فشــان است

 

این ماه، ماه اشک است این ماه، ماه خون است
ایــن مـاه، مـاه نوحه یا مـاه نـوحه‌خوان است

 

هفتــاد قـرص خـورشیـد افتـاده بـر روی خاک
هفتــاد مـاه خـونین بر نـوک نــی، عیان است

 

ایـن آیــه‌هـای قــرآن، یـا جـای تیـر و نیـزه؟
ایــن لالـه‌زار خــونین یـا جسم بـاغبان است؟

 

از مـکــه کـــاروانـــی گــردیـــده کـربـلایی
سیــلاب اشـک زهـــرا دنبــال آن روان است

 

از چشم آسمـان‌ها ریــزد ستــاره بـــر خـاک؛
یـا اشـک چشــم سقـا در جام تشنگان است؟

 

در دست دسته‌ای تیغ، در دست دسته‌ای سنگ
در دسـت حرمله تیـر، دست سنان، سنان است

 

از مقــتــــل شهیـــدان آیـد صــدای نــالـه
ایـن نــالـۀ محمّـــد یـا صـاحب‌الزمان است؟

 

هـر طـفـل بـــر زبــانـش نــامـــی ز آب آرد
امــامیـان طفـلان یـک طفـل بی‌زبـــان است

 

«میثـم»! جهان فانی، فانی‌ست هـر چـه باشد
خــون شهید، تنهــا تـا حشر جـــاودان است
 

یک ماه خون گرفته 6- غلامرضا سازگار