ملـJک خــدای عــزوجل خیمـۀ غــم است
هنگــامهای بــزرگتر از عرش اعظم است
سوگی وسیع سایه فکنده است بر وجود
داغـی عظیـم بـر جJگـر خلـق عـالم است
روز بــــــزرگ زلــــــــزلـــۀ ارض آمــــــده
یا صبح محشری است که نامش محرم است
در عــالـم وجــــود گـــرفتـه خـــدا عـزا
در بــاغ خلــد هم کمــر انبیـا خم است
جـوشد در آسمـان و زمیـن خــون تازهای
آن را خـدای عــزوجـل صــاحب دم اسـت
گفتم که سروهای جنان از چه خم شدند
گفتنـد مــاه گــریه و انــدوه و ماتم است
وقتـی در آسمـــان نگــرم بــر ستـــارهها
زخـم حسین پیـش نگـاهم مجسم است
قـرآن پـارهپــارۀ زهــرا بـه روی خــاک
گـردیده مثـل پیــرهن لالـه چـاکچـاک
یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار