مکن از داس هـراس بـاغ اگر دارد، یـاس 
یـک بیـابـان دشمن منـم و یـک عبـاس 
آسمـانم من و عبـاسِ علی مـاه من ست 
چه غم از روبهیان، شیر به همراه من ست 
خواهرم باش صبور «تکرار» 


این سفر تا شد طی یک سفر هست از پی 
تـو ولـی بـر نـاقه مـن ولـی بـر سـر نِـی 
دسـت گلچین ننهـد هیـچ گلی در بـاغـت 
غـم نهـد روی غـم و، داغ بـه روی داغـت 
خواهرم باش صبور «تکرار» 


وه ازیـن، اقـبـالـم فــاطمـه، دنبــالـم 
همه جـا بـا مـن هسـت تا لب گودالم 
گلفـروشم من و هفتـاد سبـد گـل دارم 
بلکـه شمـع وگـل و پـروانه و بلبل دارم 
خواهرم باش صبور «تکرار»


یک دم- علی انسانی