راه ما طی گشت و در این دشت مأوا می کنیم 
بـار در منـزل رسیـد و خیمـه بـر پـا می کنیم 

این زمیـن بـازار و کالا جـان و مـا سوداگریم 
جـان خـود یک روزه با جانانه سودا می کنیم 

خصم خواهد قامت ما خَم، ولی غافل از آنک 
مـا دو تا، تنها قد خود پیـش یکتـا می کنیم 

در همین وادی به روی دست مـا بـا تیر کین 
شیرخواری جان دهد، ما هم تمـاشا می کنیم 

روز عاشورا که پرپر می شـود گـل های عشق 
بس تمـاشایی بـود دعـوت ز زهـرا می کنیم 

گـر خیـام آتـش بگیـرد کـودکی گَـر گُم شود 
نعـش او آخــر بـه زیـر خـار پیـدا می کنیم

 

یک دم- علی انسانی