زد شکوفه گل غم در دشت سینه
کـاروانـی آیـد از شهــرِ مـدینـه
کـاروان طـی مـیکنـد ره اجل از پی در کمین است
چون سفیرانِ اولوالعزم خونجگر این سـرزمین است
واغریبا حسین- واغریبا حسین- واغریبا حسین- یابنالزهرا
بـاغبانی همـره آرد گلشنش را
ترک کرده با غریبی موطنش را
بـاغبـان از غـم غـربـت زیـر لب بـس نالـه دارد
همرهش ششماهه لاله یـاس هجده سالـه دارد
واغریبا حسین- واغریبا حسین- واغریبا حسین- یابنالزهرا
همه دلها غرق حسرت غرق ماتم
کـاروان ره شـوید از اشگِ دمادم
از مـدینه دیــده گـریان خـواهـری محـو بـرادر
گـه مدد خـواهد ز زهرا گه کمک خواهد ز حیدر
واغریبا حسین- واغریبا حسین- واغریبا حسین- یابنالزهرا