این زمین، کرب و بلاست، کعبۀ قالوا بلیٰ است
قتلگاه مـن صفــا، مــروهام طشت طلاسـت
محمل مرانید با من بمانید
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
وعده کردم بـا خدا، تا کنم جان را فدا
با لب عطشان سرم میشود از تن جدا
خون گلویم غسل و وضویم
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
نقش خاک این زمین، شاخۀ یاس من است
هدیه در راه خــدا، دست عبـاس مـن است
او کشتۀ یار من بی علمدار
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
زخم مـا اینجـا شود جامۀ احرام ما
میشود با خون ما شستشو اندام ما
حج این چنین است لبیکم این است
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
کودک ناخورده شیر، از عطش پر میزند
پیش تیـر حرملـه، خنـده اصغـر میزند
طفل صغیرم ذبح کبیرم
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
جسـم پـاک اکبرم اِرباً اِربا میشود
پاره تر از جسم او قلب بابا میشود
دار و ندارم تقدیم یارم
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
این زمین در هر قدم حج بیتالله ماست
هـم شهـادتگاه مـا، همـ زیارتگاه ماست
داده خدایم چنین ندایم
اینجا بوَد حج شهادت در موج خون ما را عبادت
فانوسهای اشک 2 – غلامرضا سازگار