جان را به حسین فدیه می باید کرد
تقدیم به دوست هدیه می باید کرد
فـرمود رضا که گـریه بر هر چه کنیم
بـر مثـل حسین گـریه می باید کرد
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
جان را به حسین فدیه می باید کرد
تقدیم به دوست هدیه می باید کرد
فـرمود رضا که گـریه بر هر چه کنیم
بـر مثـل حسین گـریه می باید کرد
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
ای نـام تـو شمع دل محراب حسین
خـاک حرمت مهـر جهانتاب حسین
بیش از همه آب ها به جان تو سلام
ای خــالق آب و تشنـه آب، حسین
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
سرشک سرخ عاشورا است این خون
خروش زینـب کبــراست ایـن خون
روان تــا حشــر در رگهــای اسلام
خضاب گیسـوی زهراست این خون
دو دریا اشک 1- غلامرضا سازگار
ای آنکه غمت شمع شب افروز من است
اشـک غـم تـو روزی هــر روز من است
نـــذر تـــو و کــربـلا و عـــاشـورایت
آه مـن و نــاله مـن و ســوز من است
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
آن گـاه که در بستر خـون خفت حسین
لبـیـک زد و جـــواب نشنفـت حسیـن
بــانــوی خمیـــده قــامتی را دیـدنـد
می زد به سر و سینه و می گفت: حسین
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
هر کس که گریست در عزای تو حسین |
او را بـرسـد لطف خــدای تـو حسین |
در بــاغ بهشت هم بود خانه به دوش |
هر کس نــرود بـه کـربلای تو حسین |
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
ما را شرف و شهادت و شیدایی است
ما را شرف و شهادت و شیدایی است
در کــار حسیــن عــالمی حیــرانند
زیرا که حسین کارش استثنایی است
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد
در سوگ حسین داشتم سـوز و خروش
خون جگـر از دو دیدهام میزد جــوش
یـک قطــرۀ اشک اوفتـــاد از چشمم
گـردیـد از آن قطـره جهنــم خـامـوش
یک ماه خون گرفته 6 – غلامرضا سازگار
ای کشته اشک ها به نام تو سلام
بـر شــور محـرم الحـرام تو سلام
هفتاد و دو گل به کوی تو پرپر شد
بر خاک همیشـه لاله فام تو سلام
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد