در محمل غمت تنها نشستهام
قرآن بخوان که من دل بر تو بستهام
آید بگوش جان از نی صدای تو
جانم فدای تو (2)
در خون دمیدهای ای ماه فاطمه
امشب عیان شدی در دیده همه
آتش زند به دل شوق لقای تو
جانم فدای تو (2)
دیدار آشنا دل از کفم ربود
خوش جلوه کردهای ای آیتِ وجود
بازار کوفه شد طور صفای تو
جانم فدای تو (2)
بین چشم دخترت مانده به جستجو
از نوک نی دمی با او سخن بگو
ترسم که جان دهد آخر به پای تو
جانم فدای تو (2)
مسافران صفر یک- جعفر رسول زاده (آشفته)