موکب شاهی ناله سر کرده خبـر قتـلِ راکـب آورده
ذوالجناح آمد، یکه و تنها
آه و واویلا آه و واویلا
ذوالجناح از چه اشک خون باری؟ خبـر از قتـل بـاب مـا داری
از چه گردیدی، دیده خونپالا
آه و واویلا آه و واویلا
لالۀ خونین، قلب کلثوم است غوطهور درخون، شاه مظلوم است
وای اگـر بیند دیـدۀ زهـرا
آه و واویلا آه و واویلا
دیدۀ زینب، مات قاتل شد تل خاکی از اشک او گل شد
لبهای خنجر بوسد حنجر را
آه و واویلا آه و واویلا
شاه مظلومان، از نفس افتاد پیش چشمانِ خواهرش جان داد
چکمۀ پـا و سینـۀ مـولا
آه و واویلا آه و واویلا
فانوسهای اشک 3 – مصطفی نظری