فلک بر عمّۀ سادات، جسارت کی روا باشد
که هجده مَحَرم زینت، به روی نیزهها باشد
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا
بگو آیینۀ رویت، چرا خاکستری رنگ است
پذیرایی ز مهمانان، در این مهمانسرا سنگست
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا
دلم سوزد که لب تشنه، سرت از تن جدا کردند
عزیز جان من دیدی، تو را از من جدا کردند
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا
مُپرس از من چه سان کوفه، ز ما کرده پذیرایی
چو ماهِ نُو خمیدم من، شده زینب تماشایی
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا
مسافران صفر یک- علی انسانی