ای گل لالهی من سیزده سالهی من
مـیروی و بِـرَوَد بر فلک نالهی من
آسمان ابری و اشک دل من بارانست
در کـف مـادر تــو آینـه و قـرآنست
مرحبا قاسم من
هـم تو امیّـد منی هـم یتیم حسنی
از چه با رفتن خود دل من میشکنی
مرو ای گل که خزان موسم گل ریزانست
در کــف مــادر تــو آینـه و قـــرآنست
مرحبا قاسم من
هم زیادست عدو هم غریبست عمو
گل من لب بگشا به خسان رو تو بگو
پسر فاطمه آخر به شما مهمانست
در کـف مادر تو آینـه و قـرآنست
مرحبا قاسم من
فانوسهای اشک 1- علی انسانی