متن نوحه ترکی و فارسی، دانلود نوحه و مداحی، کد پیشواز مذهبی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن نوحه فارسی امام زمان» ثبت شده است

متن شعر عمـری است کـه سـربار تـوام یـوسـف زهرا - حاج غلامرضا سازگار

عمـری است کـه سـربار تـوام یـوسـف زهرا
تـو یـاری و مـن عــار تــوام یـوسـف زهرا 
سرمایه ام اشکی است که آن هم کرم توست 
بـی مایــه خـریــدار تــوام یـوسف زهــرا 
خـوشتـر بُـوَد از دیـدن گـل هـای بهشتـی
یــاد گـل رخســـار تــوام یـوسـف زهــرا 
بـا مهـر تو بـا کـی ز هجـوم گنهـم نیـست 
من تکیــه بــه دیـوار تـوام یـوسف زهـرا 
بـا آنکـه بـه زنجیــر گنــه بستـه وجـودم 
یـک عمــر گــرفتــار تــوام یوسـف زهـرا 
خــوشتر بـود از خـواب بـه گلــزار بهشتم
آن لحظـه کـه بیـدار تــوام یــوسف زهـرا
نام و نسب و شأن و مقامم همـه این است 
خــــاک ره زوار تـــوام یــوسـف زهـــرا 
مگــذار گنـه پــرده کشـد بیـن مـن و تـو 
من تشنــه ی دیــدار تـوام یـوسـف زهـرا 
بر سلطنـت هـر دو جهــان نــاز فــروشـم 
تـا سائــل بـــازار تـــوام یــوسـف زهـرا 
مـن «میثم» و وصـف تو بود میوه ی نخلم 
بی بــرگـم و پــر بـار تــوام یـوسف زهـرا

 

یک ماه خون گرفته 1- غلامرضا سازگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

متن شعر صــدات بـرد دلـم را بــه آسمـان مهدی - حاج غلامرضا سازگار

صــدات، بُــرد دلـم را بــه آسمـان مهدی
فــدای حنجــرۀ خستــه‌ات شــوم مـولا
کدام خیمه، بـه دور تـو، حاجیان جمع‌اند؟
خوشا به حـال دل اهـل خیمه‌ای که تـو را
رسد ز حنجــرۀ سنگ‌هـای مکه به عـرش
بیـا کـه اشک بـریـزیم بـا تـو در عــرفات
تــو ســاکـن عــرفـاتی و جـدّ مظلومت
نگاه مـا همــه مــانده، به اشک دیدۀ تو
هنــوز، پــرچم سـرخ حسین می‌خــواند
هنــوز نغمــۀ قـرآن رسد ز نیـزه به گوش
                  خوش است از تو شنیدن دعا بخوان مهدی
بخوان کـه بـا تـو بخوانند، حاجیان مهدی
کجـا، دو دسـت گشودی بر آسمان مهدی
چو جـان خویش گرفتند، در میـان مهدی
صدای نـالـۀ «یـا صاحب‌الـزمـان» مهدی
بــه یـاد جـدّ غریبت، ز دیــدگـان مهدی
ز مکـه سـوی بیــابـان بــوَد روان مهدی
نگـاه تـوست بــه دنبـال کــاروان مهدی
ســرود «سیـدی الغــوث الامـان» مهدی
هنوز زخم حسین است، خونْ‌فشان مهدی
ز لطـف و رحمت و آقـایی تــو کـم نشـود
دهی به «میثم» اگر روی خود نشان مهدی
 

یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

متن شعر بـیــا و درد هـجــران محبّــان را مـداوا کــن - حاج غلامرضا سازگار

بـیــا و درد هـجــران محبّــان را مـداوا کــن
نگـاهی از کــرم بــر چشــم‌هـای بسته ما کن
تمــام آفــرینش بی‌تـو بـاشد، جسم بی‌جـانی
بیــا بـا یـک نگه، بـر خلـق، اعجـاز مسیحا کن
بیـا از غـربـت جــدّت بگـــو، بــا مـردم عـالم
بیـا و چشـم مـا را، از ســرشک سرخ، دریـا کن
بـیـا دسـت یــدالـلهی، بـــرون از آستیـن آور
طنــاب خصـم را، از دسـت‌های عمّـه‌ات وا کن
کنـار علـقمـه بــا مــادر مظلــومــه‌ات زهــرا
دو چشم خــویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
سر بــالای نـــی، آوای قــرآن، خنـدۀ شــادی
بیـــا دروازۀ ســاعـات و زینـب را تمـاشـا کـن
بیا! با اشک کن، همچون عموی خویش، سقّایی
بـریـز از دیـده خـون و گریه بـر اولاد زهرا کـن
بیا بیـرون بکش از حنجر شش‌ماهه، پیکـان را
پسـر کـه ذبـح شد از تیـر قـاتـل، فکـر بابا کن
بیـا تشییـع کـن بـا نـوجوانان، نعش اکبــر را
به اشک دیـدۀ خـود، شستشـوی مـاه لیلا کن
بریزد خون «میثم» تا بـه خـاک پـای یــارانت
بیــا او را بــرای روز جــــانبازی، مهیـــا کـن
 

یک ماه خون گرفته 4- غلامرضا سازگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

متن شعر یک‌ شب رسد که شام فراقت سحر شود - حاج غلامرضا سازگار

یک‌ شب رسد که شام فراقت سحر شود
بـــا طــول غیبتت، نشـود کم امید ما
گردد ز کعبه، بانگ «انا المهدی»‌ات بلند
آیــا شـود کـه بگذرد این روزگــار تلخ؟
از گریـۀ زیـــاد، شـود اشکِ دیــده کم
روزی به بحر رحمت حق، غرق می‌شوم
آمینی از تــو، کــــار هــزاران دعا کند
تـا بشکنیم، فــرق بتــان را، خلیـل‌وار
پــروانه‌وار دور سـرت گــردد آسمــان
                 خورشید عـارضت، ز حرم جلوه‌گر شود
این روزگار تلخ، زمـانی بــه ســر شود
یک‌دم جهــان ز آمدنت بـا خبـر شود
«آری شود، ولیک، به خون جگر شود»
زین گریه، اشک دیدۀ ما بیشتر شــود
کـاین سینه پیش تیر بلایت سپر شود
دستی گشا، وگرنه دعـــا بی اثـر شود
هر مشت ما به روز ظهـورت، تبـر شود
خورشید بر تـو پرچم فتح و ظفر شـود
یک عمر با دعـای فــرج زنــده مــانده‌ایم
«میثم» دعا کن این شب هجران سحر شود
 

یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

متن شعر عــزای اشـــرف اولاد آدم اسـت بـیـــا - حاج غلامرضا سازگار

عــزای اشـــرف اولاد آدم اسـت، بـیـــا!
عـزیـز فـاطمـه! مـاه محـــرّم است بیــا
هـلال مـاه عـــزا می‌دهـد نـدا بـه فلک
که مـاه گـریـه و اندوه و مـاتـم است بیـا
پــریـده رنـگ ز رخســار مــادرت زهــرا
قـد رســول خـدا در جنـان، خم است بیا
لـوای ســـرخ حسینی نـدا دهـد همه دم
که غیر تو چه کسـی، صـاحب دم است بیا
اگر شوند سمـاوات، چشمـه چشمـۀ اشک
بـه یـاد قـطـرۀ خــون خـدا کـم است بیا
بـه زخـم‌هــای تــن پـــاره پــارۀ شهـدا
خـدا گـواست، کـه تیـغ تو مرهم است بیا
هنـوز غرقه به خون، ماه روی عبـاس است
هنـوز نقش زمین، دست و پرچم است بیا
بیـا که پـر شده از ذکـر «یا حسین» جهان
بیــا کـه ولـوله در خلــق عــالم است بیا
هـر آن دلـی کـه بـه یـاد حسین می‌سوزد
در آن شـراره‌ای از شعـر «میثـم» است بیا


یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰