گرچه گشته پایان جنگ حق و باطل
چیـره گشتـه ظـالـم بـر امـام عادل
خون شهیدان همه برفروزد ریشه ظلم و ظالمان بسوزد
حسین پیروز است (2)
گـرچه نیزه ها در سینه ها نشسته
پشت نیزه ها را مشت ها شکسته
گر سر او بر سر نیزه جا کرد آن سر ببریده به نی نوا کرد
حسین پیروز است (2)
دســت علـی را گــرگهـا دریـدند
هم تنش فکندند هم سرش بریدند
آن تشنه را با دشنه آب دادند هل من مُعینش را جواب دادند
حسین پیروز است (2)
مردمی که عهد رهبـری شکستند
اسب های خود را نعل تازه بستند
تا بر تن خون خدا بتازند صحنه سوزنده تری بسازند
حسین پیروز است (2)
پیکر شهیدان سر جدا فتاده
نـاله اسیـران در فضا فتاده
زینب کجا و کوفه و اسیری ای آسمان ای کاش پا نگیری
حسین پیروز است (2)
گر عـدو می زنـد طبل پـایـان جنگ
پس چرا می زنند کودکان را به سنگ
دشمن که صدها دست و سرفکنده به خیمه ها چرا شرر فکنده
حسین پیروز است (2)
کودکانِ بی کسِ بچـه های زهرا
سـرنهـاده از بیم در میـان صحرا
هر کودکی دوان به هر کناری دنبال هر طفلی روان سواری
حسین پیروز است (2)
آتش گیر و دار گرچه بنشسته است
گریه های رباب بیش تر گشته است
خون علی اصغر حصار دین است فریاد مظلومی او چنین است:
حسین پیروز است (2)
هـر نگــاه ربــاب دل شکستـه
همچو تیری به قلب من نشسته
با نگاهی که سوزد جگرش را خواهد از من یگانه پسرش را
حسین پیروز است (2)
آب نوشیده و گرید فزون تر
گوشه گیری کند به یاد اصغر
خونِ دل جای اشک غم ببارید شیر دارد ولی علی ندارد
حسین پیروز است (2)
جای هر یتیمی در ایـن میانه
من به جان می خرم هر تازیانه
این یتیمان که چنین بی کس و یارند کس و کاری به جز عمه ندارند
حسین پیروز است (2)
من اسیرم که بی اراده رفتم
یک چمن لاله را نهاده رفتم
موی من گشته سفید از غم اکبر مانده بر سینه من داغ برادر
حسین پیروز است (2)
سر او بـر سر نیزه ببینید
پای آوای قرآنش نشینید
سر خونین وی و محمل زینب چه شود گر نشود خون، دل زینب
حسین پیروز است (2)
نه عجـب گـر به دروازه کوفه
ریزم از خون سر گل و شکوفه
بنگرم چون که سر رهبر خود را بشکنم من ز محبت سر خود را
حسین پیروز است (2)
خون سرخ حسین، سر به کیوان کشید
بـر حیـات یـزیـد، خـط بـطلان کشید
جسم علی اکبر ورق ورق شد تا این ورق روشن ز نور حق شد
حسین پیروز است (2)
یک کربلا عطش- سیدرضا مؤیّد