اینقدر به من خیره نشو، باشه برو ای اکبرم
اما یـادت باشـه منو، انداختـی یـاد مادرم
وقتی که داری راه میری، قلبم رو آتیش میزنی
انگـاری بـا لبخنـد خـود، قلبـم رو از جا میکنی
بـرو بـابـا دسـت خــدا پشـت و پنـاهت
منـو کشته حرفهـای پنهـون، تـو نگاهت
خـدایا بـابـا نبینه داغ جـوونو
نبینه رو صورت گلهاش ردِ خونو
واویلا، واویلا، واویلا، واویلا (2)
هر وقت نگـاهت میکنم، یـاد پیمبر میکنم
میچرخه تا شمشیرِ تو،من یاد حیدر میکنم
صوت اذون دلربات، انگار هنوز تو گوشمه
بـار غم دوریِ تــو، تــو کـربلا رو دوشمه
الهی بـابـا فـدای خشکی لبهـات
بیا بابا قربون اشکای تو چشمات
ببین کـه زهرا مادرم طاقت نداره
الان پیمبر به راهت چشم انتظاره
اگرچه جسمت عزیـزم شد پاره پاره
میریزه از آسمون رو جسمت ستاره
واویلا، واویلا، واویلا، واویلا (2)
تا اومـدم بالین تو، از غم کمون شد قامتم
پهلوش شکسته ای خدا، شبیه زهرا مادرم
هرچی بگم کم گفتم از، داغ جوون پرپرم
شد ارباً ارباً پیکرش، وای اکبرم وای اکبرم
رسیدم تا پیش نعش صد پارۀ تو
نتونستـم تـا کنـم فکـر چـارۀ تو
عـدو میخنده بـه گلایِ پیکـر تو
میـره بـابـا نبینه رو نــی سـر تو
واویلا، واویلا، واویلا، واویلا (2)
فانوسهای اشک 2 - مهدی صفیاری